مثل یه بستی شکلاتی با روکش نعنا ;
یک وبلاگ نه چندان ساده برای پیاده کردن ایده های تو سرم و شاید برای حس خوب گرفتن خودم و یاد آوری خاطرات تیرماه 1400 تا الان !
دوست دارم وقتی به اینجا نگاه میکنم بوی بستنی شکلاتی-نعنایی توی فضای اتاق پخش شه و جوری موقع یاد آوری خاطرات نفسم بند بیاد و بغض گلوم رو خفه کنه که صدای گریه هام به گوش مرده های دفن شده برسه.
جوری برای کارهای نکردهم توی بچگی هام زار میزنم که مزه خون رو حس کنم.
بعدش جوری آروم شم که زندگی دوباره و دوباره برام مهم نباشه و باز هم به نابود کرده آیندهم ادامه بدم !
این منم ! نیلوفر !!!
کسی که دوست داره دنیا رو بجای بهتری تبدیل کنه و نذاره که محدودیت های نوجوونیش و کارای اشتباه الانش این رو خراب کنه !
نیلوفر دوست داره مثل خیلی آدم های دیگه پولدار بشه ، ماشینای گرون رو برونه ، از زندگیش لذت ببره و و و...
شایدم همچان از آینده پیش رویی که میخواد بسازه مطمئن نیست اما به خودش قول داده شماها اونو به یاد بیارید و ،
بعد از شنیدن اسمش لبخند بزنید و خاطره قشنگی توی ذهنتون باشه ، با وجود اینکه اون بی نقص نبود اما دوست داشت بهترین هارو برای کسی که دوستش داره هدیه بده و نشون بده که چقدر واسهش مهم هستن و اهمیت میده.
واقعا خوشبحال کسی که من دوسش داشته باشم D: .
عود رو روشن میکنم و کنار پنجره خیس بارونی یک کتاب با بوی کاغد کاهی باز میکنم و توش غرق میشم ،
تا آرامش خاطری بگیرم و شروع کنم به جنگیدن برای آیندهایی که میخوام بسازم !